در هفتهای که پشت سر گذاشتیم رامبد جوان، دانیال پورصباح، همایون اسعدیان، بهنوش بختیاری و علی ضیا از مهمترین چهرههای خبرساز در محافل رسانهای بودند. جوان آنلاین: «روایت سوره سینما از چهرههای خبرساز هفته» عنوان بستهای خبری است که هر جمعه در قالب آن به بازخوانی مهمترین اخبار مرتبط با هنرمندان حوزه سینما، تئاتر و تلویزیون خواهیم پرداخت.
به گزارش سوره سینما، هر هفته چهرههایی از دل سینما، موسیقی و هنر سر برمیآورند که با حضورشان جریان خبری هفته را شکل میدهند. این هفته، روایت ما به سراغ پنج چهرهای میرود که هر کدام با اتفاقی خاص در صدر اخبار قرار گرفتند؛ از رامبدی که با دقت یک ناخدای باتجربه، کشتیِ یک برنامه عظیم را سالم از میان موجها رد کرد، تا بازیگر جوانی که هنوز قدمهای اولش را روی فرش حرفهای گذاشته، اما خودش را درست وسط توجهها کاشته. از مدیری که برای اولینبار در یک سال شلوغ، با صدایی بلندتر از حاشیهها ایستاد و از اعتبار آدمهایش دفاع کرد، تا بازیگری که اینبار با یک نقش و یک اعتراف صادقانه دوباره دیده شده و در گوشهای دیگر، مجری جنجالیای که از یوتیوب به شبکه نمایش خانگی کوچ کرد.
رامبد جوان؛ کاپیتانی که «کارناوال» را به مقصد رساند
هفتهای که گذشت، برای رامبد جوان چیزی فراتر از یک پایانبندی موفق بود؛ او نه فقط یک برنامه پربیننده را تا آخرین لحظه با هیجان و انرژی هدایت کرد، بلکه تبدیل شد به یکی از چهرههای پرواکنش فضای مجازی. آخرین قسمت «کارناوال» به شکلی تمام شد که بسیاری گفتند: «برنده فقط سینا ساعی نبود؛ برنده بزرگ رامبد جوان بود.»
اجرایی که در آن، هر ثانیهاش تحت نظارت میلیونها چشم بود و درست در لحظاتی که حاشیههایی در رأیگیری پیش آمد، رامبد با همان خونسردی، صراحت و قدرت مدیریت همیشگیاش گره را باز کرد؛ نه با تعارف، نه با پوشاندن حقیقت، بلکه با شفافیت. کاری که مدل حرفهای اوست؛ همان روشی که در تمام طول فصل دنبال کرد.
«کارناوال» پروژهای بود که هر کس یک بار پشتصحنهاش را دیده باشد، میداند رامبد چه ریسک بزرگی کرد. در روزگاری که پرکردن آنتن با برنامههای کمخرج و کمدردسر معمول شده، او تصمیم گرفت یک غول برنامهسازی را راه بیندازد؛ پروژهای پر از اجراهای متعدد، لوکیشنهای بزرگ، اکسسوار عظیم، صدها هنرور، ضبطهای طولانی و گاهی مشکلات مجوزی که حتی منجر به تأخیر در پخش شد. اما رامبد بلد بود بحران را مهار کند، تیم را نگه دارد، و کاری ارائه دهد که استانداردش از سطح معمول بالاتر باشد.
او مثل همیشه نقشش فقط «مجری» نبود. همان طور که خندوانه سالها کارخانه چهرهسازی بود، در «کارناوال» نیز بخش زیادی از شرکتکنندگان به کمک او دیده شدند. رامبد همان کسی است که سالهاست استعداد معرفی میکند، سلیقه مخاطب را تغییر میدهد، و جسارت دارد که صداها و صورتهای تازه را به مردم معرفی کند. از اجرای رپ تا تئاترهای خلاقانه و موسیقیهای تازه، از حضور گسترده نسل Z تا فرهنگسازی درباره گفتوگو و نقد محترمانه؛ تمام اینها بخشی از امضای رامبد بود.
ویدئوهای گفتوگوی او با پادکست «اثر پروانهای» هم وایرال شد؛ خصوصاً جملهای که گفت: «آدم حرفهایِ درست، آدم عقدهای و کوتهبین نیست؛ حمایتت میکنه و بزرگ شدن خودش رو در بزرگ شدن تو میبینه.» این ویدئو با تصاویری از چهرههایی که رامبد در سالهای گذشته کمکشان کرده بود، نشان داد او فقط حرف نمیزند؛ عمل هم میکند.
«کارناوال» فقط یک مسابقه نبود؛ نمایش تواناییهای رامبد هم بود. رانندهای که این کارناوال عظیم را سالم، پرهیجان و با رضایت عمومی به مقصد رساند.
دانیال پورصباح؛ چهرهای که نیامده ترند شد
دانیال پورصباح یکی از نمونههای «ستارهشدن ناگهانی» در سالهای اخیر است؛ بازیگری که نیامده، طرفدار پیدا کرد و با چند ویدیو در نقش منصور در سریال «بامداد خمار»، تبدیل شد به سوژه فضای مجازی. از همان اولین حضورش، کامنتها پر شد از این شوخی تکراری، اما واقعی: «محبوبه چطور عاشق منصور نشد؟» و درست همین جمله، او را به چهره هفته تبدیل کرد.
پورصباح از تئاتر آمده؛ دنیایی سخت، دقیق و کمپُز که معمولاً خروجیهایش دیر دیده میشوند. اما نرگس آبیار، که پیش از این نیز او را در «سووشون» آزموده بود، بار دیگر روی او ریسک کرد و نتیجه گرفت. منصورِ «بامداد خمار» پسرعموی عاشقی است که از کودکی دلبسته محبوبه بوده، اما هنوز نمیداند درگیر یک عشق یکطرفه شده است. بازی پورصباح هنوز خامیهایی دارد؛ بعضی دیالوگها را بیشازحد تئاتری ادا میکند و حرکاتش گاهی کلاسیکتر از چیزی است که مدیوم تصویر میطلبد. اما مخاطب او را به «تازهکار بودن» میبخشد، چون شخصیتش دوستداشتنی است و نگاهش، آن حس مظلوم عاشقانه را خوب منتقل میکند.
گفتوگوی او با رسانه آفرکورد باعث موج دوم محبوبیت و دیده شدنش شد؛ پسری از چابهار که با تلاش و سختی راهش را در بازیگری باز کرده، از نپذیرفتهشدن در تستهای «زخم کاری» بهخاطر قد بلندش گفت و از سختیهایی که در مسیر داشته. لحظهای که مجری پیامهای علاقهمندان را برایش میخواند و او بیاختیار خندهاش میگیرد، حسابی وایرال شد. یکی دیگر از نقاط جذاب گفتوگو، نحوه سیگار کشیدن منصور بود که کاربران آن را با آلن دلون مقایسه کردند!
اما شاید مهمترین بخش مسیر پورصباح بازی کنار چهرههای بزرگی مثل رضا کیانیان و علی مصفا باشد. او میگوید کیانیان؛ که نقش پدرش را بازی میکند؛ مدام کنارش بوده و کمکش کرده است. این همراهیها برای بازیگری جوان سرمایهای است که اگر قدرش را بداند، میتواند آیندهاش را بسازد.
دانیال پورصباح هنوز در ابتدای مسیر است؛ مسیری که هم میتواند او را به یک ستاره تثبیتشده تبدیل کند و هم اگر حواسش نباشد، زیر وزن حاشیهها و محبوبیت ناگهانی خم کند. اما فعلاً «منصور» او را به یکی از چهرههای اصلی این هفته تبدیل کرده است.
همایون اسعدیان؛ مدیری که تمام قد پشت حیثیت «سینما» ایستاد
این هفته نام همایون اسعدیان بیش از هر زمان دیگری در فضای سینما و رسانه تکرار شد؛ نه بهعنوان کارگردان محبوبی که از «طلا و مس» تا «بوسیدن روی ماه» را ساخته، بلکه بهعنوان مدیرعاملی که در دفاع از اعضای خانه سینما، محکمترین موضع دوران مدیریتش را گرفت. ماجرا از حاشیههای بازداشت چند بازیگر در یک مهمانی شروع شد و شایعاتی که ساعتی بعد فضای مجازی را پر کرد؛ شایعاتی که بهسرعت از سطح «حدس» گذشت و به «اتهام» بدل شد.
اسعدیان در نشست خبری این هفته، که قرار بود درباره «پویش آب» و «جایزه کتاب سال سینما» باشد، عملاً به صحنهای برای پاسخ به همین حاشیهها کشیده شد. او پیش از نشست نامهای سرگشاده به رئیس قوه قضائیه نوشته بود و از برخوردهای دوگانه و روایتهای غیرواقعی گلایه کرده بود. اما آنچه بازتاب گسترده پیدا کرد، لحظهای بود که در نشست خطاب به یک خبرگزاری رسمی گفت: «کل ماجرا دروغ محض است. اگر کسی بتواند سند بیاورد، خانه سینما عذرخواهی میکند و من هم استعفا میدهم.»
این جملات صریح، بدون تعارف و همراه با خشم در چند ساعت فضای مجازی را گرفت. وقتی مدیرعامل خانه سینما اینطور بیپروا از حیثیت یک کارگردان و یک بازیگر زن جوان دفاع میکند، پیامش روشن است: «بیسند، بیمدرک، کسی را قضاوت نکنید.» و درست همین پیام بود که سینماگران و حتی مخاطبان عام را با او همراه کرد.
اسعدیان در ادامه نشست رسانه را خطاب قرار داد و گفت چرا در برابر اختلاسها توصیه به حفظ آبرو میشود، اما درباره هنرمندان موجی از هیاهو و بیاخلاقی به راه میافتد. شاید پروژه بی آبرو کردن هنرمندان کلید خورده است. در ویدیوهایی که وایرال شد، عصبانیت او آشکار بود؛ عصبانیتی که ریشه در سالها زیست فرهنگی دارد و نگاهش به سینما بهعنوان «خانهای» که باید از اعضایش حفاظت کند.
این موضعگیری قاطع، جایگاه او را میان هنرمندان تقویت کرد و باعث شد این هفته یکی از مهمترین چهرههای رسانهای باشد؛ مدیری که نشان داد در زمان بحران، کوتاه نمیآید.
بهنوش بختیاری؛ از «ددهخانوم» تا بغضی صادقانه
بهنوش بختیاری این روزها دوباره در مرکز توجه قرار گرفته؛ با نقشی جدی و متفاوت در «بامداد خمار». «ددهخانوم» کلفت خانهای در دوره قاجار است؛ نقشی که شاید روی کاغذ ساده به نظر برسد، اما بختیاری با آن لهجه خاص، حرکات حسابشده و طنز ظریفی که هرگز از حد نمیگذرد، آن را به یکی از شخصیتهای محبوب سریال تبدیل کرده است.
ویدیوهای بازی او هر هفته وایرال میشود؛ اتفاقی که سالها برایش به این شکل رخ نداده بود. بختیاری مدتها بود نقش درخور و جدی نداشت، اما حالا با یک درام تاریخی، دوباره تواناییهایش را به یاد مخاطبان آورده است.
اما دلیل دوم وایرلشدن او این هفته، گفتوگوی صمیمانهاش با مجید واشقانی در برنامه «رُک» بود؛ گفتوگویی که لحظات احساسیاش، گریه و اعترافهایش درباره قضاوتها و تهمتها بهشدت در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد. جملهای که بیشتر از بقیه بازتاب داشت این بود: «دیگر توان سابق را ندارم. فقط برای بقا زندگی میکنم، نه برای زندگیکردن.» گفتوگویی تلخ که خیلیها با آن همذاتپنداری کردند.
او درباره ممنوعالکاری ششسالهاش گفت؛ از حملههایی که روحش را آزرده و از اینکه چطور هر پست یا واکنشش، موجی از قضاوت بهراه میانداخته. یک جمله دیگرش هم بسیار وایرال شد: «از آدمی که همه دوستش داشته باشند متنفرم؛ چون یعنی برای هرکسی یک نقاب میزند.»
بختیاری سالهاست که هر بار با یک مصاحبه یا واکنش تند، خود را در معرض هجمه قرار داده، اما این بار صداقت و بیپیرایگیاش، موجی از همدلی ایجاد کرد. در کنار اینها، فعالیتهای اجتماعیاش؛ از حمایت از کودکان کار تا فعالیتهای محیط زیستی؛ بار دیگر مورد توجه قرار گرفت.
این هفته بختیاری نهفقط با بازی، بلکه با صراحت و شجاعتش خبرساز شد؛ «ددهخانوم»ی که پشت آن لهجه بامزه، دلی خسته و پرحرف برای گفتن دارد.
علی ضیا؛ مجریای که برای دیده شدن وارد «گنگ» شده
علی ضیا از زمانی که از تلویزیون فاصله گرفت و وارد یوتیوب شد، به یکی از پدیدههای پرحاشیه و وایرالساز تبدیل شد. گفتوگوهای او با فضای راحت، لحن بیپرده و مهمانهایی که معمولاً حرفهایی غیرقابلانتشار در تلویزیون میزنند؛ همیشه خوراک شبکههای اجتماعی بوده است. مصاحبههایش با شهرام شبپره، حسن آقامیری، مهران احمدی و دیگران میلیونها بازدید گرفت و ضیا خیلی زود فهمید باید نقش «شتابدهنده وایرال» را برای مهمانهایش بازی کند.
این هفته، اما دو اتفاق او را دوباره به مرکز توجه آورد. یکی اظهارات احسان کرمی از خارج کشور بود که گفته بود ضیا «برای دیدهشدن از هر چیزی عبور میکند». جملهای که کلی بحث بهراه انداخت و دوباره او را به صدر توجه برد. دوم رونمایی برنامه جدیدش «گَنگ» بود؛ پروژهای در نمایش خانگی با محوریت رپ فارسی.
ضیا که همیشه نیمنگاهی به نسل زد دارد، اینبار کاملاً سراغشان رفته؛ برنامهای با رپرهای نسل جدید، اجرای زنده، گفتوگوهای تند و استودیویی که از دور هم فریاد میزند برای شبکههای اجتماعی آماده شده است. حضور شایع در قسمت اول موجی از بازدید ایجاد کرد؛ بهحدی که ویدیوهایش رکورد هفته را زد.
اما این موفقیت با حاشیه هم همراه شد. خبرگزاری فارس نوشت «گَنگ» مجوز لازم را ندارد و ساترا نیز اعلام کرد پیگیری حقوقی آغاز شده. همین ماجرا برنامه را در آستانه توقیف قرار داد. ضیا البته مسیرش را تغییر نداده؛ حتی در پرونده کنسرت شایع؛ نخستین کنسرت رسمی یک رپر با مجوز ساترا؛ هم نقش پررنگی داشت و خیلیها میگویند هدفش «عادیسازی رپ» برای مخاطب گستردهتر است.
اما این برنامه موافقان و مخالفان جدی دارد. برخی رپرها علیه او واکنش تند نشان دادند و گفتند: «رپی که مجوز بگیرد، دیگر رپ نیست.» اختلافی که ماجرا را داغتر میکند و ضیا را بیشتر در میدان حاشیه نگه میدارد.
واقعیت این است که علی ضیا بلد است چطور دیده شود و دیدهشدن دیگران را هم مدیریت کند. او بازی را خوب میشناسد؛ بازی شبکههای اجتماعی، ترندها، نسل زد و ترکیب خطرناک «حرفهای جنجالی + دوربین روشن». همینها کافی است که این هفته یکی از چهرههای اصلی فضای مجازی باشد.